گرداب شهوت و گردباد شبهه
گرداب شهوت و گردباد شبهه
گرداب شهوت و گردباد شبهه
قال على (عليه السلام) : «اياك والوقوع فى الشبهات و الولوع بالشهوات فأنهما يقتادانك الى الوقوع فى الحرام و ركوب كثير من الآثام ؛از فرو رفتن در شبههها دورى گزينيد و از وابستگى و اسارت شهوتها بپرهيزيد، زيرا اين دو شما را به گرفتار شدن در گناه و ارتكاب معاصى مىكشانند.»(1)
در اين بيان نورانى امام على(علیه السلام) به دو هشدار بزرگ اشاره مىكند كه هم انديشه سوزند و هم جامعه سوز. يكى شبهه و ديگرى شهوت.
شبهه فضاى فكر و انديشه و تفكر آدمى را مه آلود مىكند و حق و باطل را بر او مشتبه مىنمايد و بنيادهاى استوار فكرى و عقيدتى او را متزلزل و سست مىسازد.
به همين جهت اسلام به وقوف و توقف در هنگام شبهه و شبهه آفرينها دستور داده و از وقوع و فرو رفتن نهى كرده و اعلام خطر نموده است. شبهه گردبادى را مانند است كه انسان را با خود مىبرد و او را در وادى و فضاى تاريك و نامعلومى رها مىسازد.
همواره شبهه سازان شيطان صفت در برابر انديشه و عقيده حق باوران سرعتگير و دست انداز آفريدهاند تا حركت شتابان آنان را كند سازند و شايد بتوانند در اين ميان و در اين فرصت طعمهاى را به چنگ آرند و رهزن انسانهاى به راه افتاده شوند.
وظيفه هر مسلمانى آن است كه در فضاى شبهه به پناهگاههاى مطمئن و استوار پناهنده شود و با رجوع به آگاهان و عالمان خود را از خطر لغزش و سقوط نجات دهد و به سلاح يقين مسلح گردد.
على(علیه السّلام) در اين زمينه مىفرمايد: «انما سميت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فاما اولياء اللّه فضيائهم فيها اليقين، ودليلهم سمت الهدى، و اما اعداء اللّه فدعاؤهم فيها الضّلال، و دليلهم العمى، فما ينجو من الموت من خافه، ولا يعطى البقاء من احبّه»(2)
شبهه را از اين رو شبهه نام نهادهاند كه شباهت به حق دارد اما براى دوستان خدا نورى كه آنان را در تاريكيهاى شبهه راهنمايى كند.يقين آنه است و راهنماى آنها مسير هدايت است ولى دشمنان خدا گمراهيشان آنها را به شبهات دعوت مىكند و راهنماى آنها كورى باطن است، آن كس كه از مرگ بترسد هرگز به خاطر اين ترس، از مرگ نجات نمىيابد، همانطور كه هر كس مرگ را دوست دارد براى هميشه در اين جهان باقى نخواهد ماند.
شهوت، كشش نفس به سمت و سوى چيزى است كه آن را مىخواهد و اين بر دو گونه است:
1ـ كشش راستين
2ـ كشش دروغين
شهوت و كشش مثبت همان خواست ضرورى و طبيعى است كه در وجود آدمى به وديعت نهاده شده است (مانند شهوت طعام به هنگام گرسنگى، خواستن آب به هنگام تشنگى و خواستههايى از قبيل زن دوستى، فرزندخواهى و...)
و اما كشش و شهوت دروغين و منفى آن است كه انسان به چيزهايى عشق و علاقه داشته باشد و به سوى چيزهايى كشيده شود كه نياز ضرورى بدن و ساختار وجودى او نيست.(3) و در حوزه لهو و لعب و عياشى قرار دارد.
در بين شهوت، شهوت جنسى از همه بيشتر خودنمايى مىكند و به گفته روانكاوان:
«غريزه جنسى از نيرومندترين غرايز انسان است، تاريخ معاصر و گذشته نيز تأييد مىكند كه سرچشمه بسيارى از حوادث اجتماعى طوفانهاى ناشى از اين غريزه بوده است.»(4)
در قرآن كريم هم نسبت به اين گونه شهوتها هشدار داده شده و خداوند مردم را از آنها نهى كرده است.
البته بايد دانست كه آنچه در اسلام نسبت به آن نكوهش شده و از انجام آن به شدّت نهى شده است «شهوت پرستى» است نه صرف علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و مانند آن، زيرا شريعت الهى هيچگاه بر خلاف قانون خلقت و آفرينش فرمان نمىدهد، آنچه در شريعت اسلامى از آن نكوهش و مذمت شده آن است كه انسان از مرز اعتدال خارج شود و به افراط و يا تفريط گرفتار گردد.
به برخى از آيات قرآن در اين زمينه اشاره مىكنيم:
«زيّن للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث ذلك متاع الحياة الدنيا و اللّه عنده حسن المآب».(5)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند، سرمايه زندگى پست (مادى) است، و سرانجام نيك (و زندگى جاويدان) نزد خداست.
گرچه ظاهر آيه شريفه شامل هوسهاى شيطانى و علاقههاى الهى و فطرى هر دو مىشود، اما قول درست قرآن است كه بگوئيم: زينت دهنده اين امور خداوند است كه از طريق دستگاه آفرينش در نهاد و خلقت آدمى عشق و علاقه اين امور را قرار داده تا آنان اين سرمايهها را در مسير خوشبختى و سعادت و سازندگى خويش به كار گيرند، البته گروهى از انسانها اين سرمايهها را در مسير نادرست و ضد تكاملى به كار مىگيرند و با دست خويش خود را در گرداب ماديات و شهوات جنسى گرفتار مىسازند و هرچه جلوتر مىروند در اين باتلاق بيشتر فرو رفته و هنگامى به خود مىآيند كه كار از كار گذشته و راه برگشت برايشان سخت و دشوار و گاه غير ممكن مىشود.
از اين رو در جاى ديگرى از قرآن از آنهايى كه استفاده بهينه و درست را از اين غرايز و نعمتهاى خدادادى نكردهاند به عنوان «پيروان شهوتها و يا شهوت پرستان» ياد كرده است:
«و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما»(6) اما آنها كه پيرو شهواتند مىخواهند شما به كلى منحرف شويد.
شهوت پرستانى كه در امواج گناهان غرق شدهاند و گرفتار بىبند و بارى همراه با آلودگى و نكبت و پستى شدهاند از مسير خلقت دور افتاده و در پرتگاه و بيراهه گرفتار گرديدهاند. اين گونه كسان به انواع جنايات جنسى مبتلا شده و جامعه انسانى را نيز ناامن و ناگوار ساختهاند.
در اين ميدان جنگ، گاهى عقل غالب است و نفس مغلوب و گاهى به عكس، آن گاه كه عقل اسير نفس گردد و بعد حيوانى آدمى بر بعد عقلانى او غلبه كند انسان دچار خسارت و تباهى بزرگ مىگردد و شكست همراه با رسوايى و ذلت نصيب او شده است.
اما اگر عقل بر نفس و هوا و هوس و شهوت غلبه كند گامى بزرگ در مسير كمال و تكامل بشرى برداشته شده و اين چنين انسانى به عنوان مجاهد در صحنه پيكار جهاد اكبر شناخته مىشود.
على(علیه السّلام) مىفرمايد:
«كم من عقل اسير تحت هوى امير»(7)
چه بسا عقلى كه اسير گرديده و چه بسا هوسى كه امير شده است.
و نيز مىفرمايد:
«قد احرقت الشهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت عليها نفسه».(8)
تمايلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده و دلش را ميراندهاند و او را واله و شيفته نفس خود كردهاند.
و نيز فرمود:
«من لم يملك شهوته لم يملك عقله.»(9)
آن كس كه مالك شهوت خود نباشد مالك عقل خويش نيز نخواهد بود.
على(علیه السّلام) فرمود:
«غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلك».(10)
پيروزى شهوت مصونيت فطرى و اخلاقى را از انسان مىگيرد و او را به وادى هلاكت مىكشاند.
و يا فرمود:
«من تسرّع الى الشهوات تسرّع اليه الآفات.»(11)
آن كه با سرعت به سوى شهوات گام بردارد آفت به سرعت به سوى او مىآيد.
در فرهنگ دينى هشدارهاى شديد و بازدارندهاى در اين زمينه به چشم مىخورد كه توجه به آن سالك و عابد و عبد را از خواب غفلت و گرداب شهوت بيدار مىسازد اميربيان مولاى متقيان مىفرمايد:
«اياكم و تحكم الشهوات عليكم...»(12)
مبادا كه شهوتها بر شما حاكم شوند (و شما را محكوم و مغلوب سازند.)
و نيز مىفرمايد:
«اياكم و غلبة الشهوات على قلوبكم...»(13)
مواظب باشيد (سيل) شهوتها (و لشكر خواستهها، خانه دلهايتان را تسخير نكند) و بر شما غالب نشود.
شهوتهاى گوناگون، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت قدرت و ثروت، شهوت جنسى هر كدام لشكرى خطرناك است كه اگر به دژ مستحكم دل و جان آدمى راه پيدا كنند حقيقت و هويت آدمى را دگرگون مىسازند و از اين موجودى كه مىتواند به (اعلى عليين) گام بگذارد، موجودى پست و پلشت و ساقط شده در (اسفل سافلين) مىسازند
خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
دل جايگاه يار است، حرم امن الهى است، اگر شهوتها بر اين جايگاه حمله ورشوند جاى فرشته وجود آدمى را ديو نفس مىگيرد و آدمى پستتر از حيوان مىشود.
امكان لغزش براى همه طبقات جامعه وجود دارد هيچكس نمىتواند اطمينان داشته باشد كه در زندگى بىلغزش به پيش خواهد رفت، غير از معصومان همه در معرض لغزيدن و سقوط و تهاجم شيطانها هستند همه بايد خود را بيابند، خود را رَصَد كنند تا در دام هوا و هوس ها و شهوت ها گرفتار نشوند.
مقام معظم رهبرى در اين زمينه سخنان راهگشا و هشدار دهندهاى دارند كه به بخشى از آن اشاره مىكنيم:
«گمان مصونيت را مطلقا در خودمان نبايد راه بدهيم، يعنى هيچ كس نبايد بگويد وضع ما كه روشن است و مثلا در خط صحيح و در خط دين و خدا داريم حركت مىكنيم و منحرف نمىشويم، نه چنين چيزى نيست. امكان لغزش و انحراف از خط مستقيم براى همه هست و همه هم وسيله اجتناب از اين انحراف را دارند، يعنى اين طور نيست كه يك سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوييم هر كس در اين راه حركت مىكند ناگزير بايد لغزش پيدا كند، نه انسان مىتواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد.اما مصونيت از انحراف هم تضمينى نيست... وسيله عدم انحراف و پرهيز از انحراف چيست؟
مراقبت از خود، بايد مراقب بود، اگر از خود مراقبت كنيم منحرف نمىشويم، اگر از خود مراقبت نكنيم يا از ناحيه سستى و ضعف در پايهها و مبانى عقيدتى، انحراف به انسان روى مىآورد يا از ناحيه شهوات به انسان روى مىآورد حتى كسانى كه پايهها و مبانى آنها محكم است، شهوات نفسانى برنگاه و بينش عقلى درست نسبت به خط و راه و هدف، غلبه مىيابد و انسان را منحرف مىكند كه ما مواردش را ديديم.»
در اين خصوص چند آيه در قرآن هست، اما اين آيه كه در مورد قضيه احد است خيلى انسان را تكان مىدهد، مىفرمايد:
«ان الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ماكسبوا.»(14) يعنى كسانى كه در ماجراى احد، دچار لغزش خسارتبار شدند و از ميدان جنگ روبر گرداندند و اين همه خسارت بر نيروى نو رسته اسلام و حكومت اسلامى وارد شد، علتش (ببعض ماكسبوا) بود، كارهايى بود كه قبلاً سرخود آورده بودند.
دل دادن به شهوات و هواهاى نفسانى، اثرش را اين طور جاها ظاهر مىكند.
آيه شريفه ديگرى مىفرمايد:
به اينها گفته شد انفاق كنيد، ولى به تعهد خود عمل نكردند لذا انفاق بر قلب آنها مسلط شد:
«فأعقبهم نفاقافى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»(15)
يعنى وقتى انسان نسبت به تعهدى كه با خداى خود دارد، بىتوجهى نشان داد و خلف وعده كرد، نفاق بر قلب او مسلط مىشود، بنابراين اگر ما بىتوجهى كنيم و تن به شهوات و هواها بسپاريم ايمان مغلوب و عقل مغلوب مىشود و هوا و هوس غالب.»(16)
بدر آى تا ببينى طيران آدميت
بسيارند كسانى كه بر اثر پيروى از دستورات خداى عليم حكيم و آموزههاى پيامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(علیه السّلام) از دام و دانه گريختند و همه تعلقات مادى و شهوانى را از خود دور ساختند و سبكبار و سبكبال در آسمان فضايل انسانى به پرواز درآمدند و به معناى واقعى به آزادى و آزادگى دست يافتند.
على(علیه السّلام) مىفرمايد:
«من ترك الشهوات كان حراً»(17)
آن كه از شهوت بگذرد آزاده است.
البته شرط رسيدن به اين آزادى و آزادگى آن است كه انسان اولاً معرفت شايسته نسبت به خدا پيدا كند و ثانياً خود را به راهنمايان امين و ره طى كرده بسپارد و مرشد و مربى پخته و دلسوخته جستجو كند تا در پرتو هدايتهاى آنها ره بپيمايد و به سوى مقصود و مقصد آهنگ حركت كند.
طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن
ظلمات است به ترس از خطر گمراهى
امام خمينى (رحمت الله علیه) آن انسان حكيم خودساخته و از خود عبور كرده در كتاب شريف «چهل حديث» مىنويسد:
«بندگى خدا گوهر گرانبهايى است كه باطن آن آزادى در ربوبيت است به واسطه عبوديت حق و توجه به نقطه واحده مركز به وانفسا و تمام قوا و سلطنتها در تحت سلطنت مطلقه الهيه، چنان حالتى در قلب پيدا مىشود كه قهر و سلطنت بر همه عوالم كند و از براى روح حالت عظمت و رفعتى پيدا شود كه جز در پيشگاه ربوبيت و آنها كه اطاعت آنها اطاعت ذات مقدس حق است سر به طاعت احدى ننهد.
... اى بسا قدرتمندان و داراى سلطنتهاى ظاهره كه از حريت و آزادى نفس و بزرگوارى و بزرگمنشى بويى نبرده و بنده ذليل و عبد مطيع نفس و هوى هستند... سلسلههاى پيچ در پيچ شهوات و هواها را پاره كن و كُندِ قلب را بشكن و از اسارت بيرون بيا و در اين عالم آزادانه زيست كن تا در آن عالم آزاد باشى و گرنه صورت اين اسارت را در آنجا حاضر خواهى ديد... انسان عاقل رئوف به حال خود بايد به هر وسيلهاى كه شده خود را از اين اسارت خارج كند و تافرصت دارد و قواى او سالم است و حيات و صحت وجوانى برقرار است و قوا به كلى مسخر نشده، در مقابل آن قيام كند.»
و در ادامه تازيانه سلوك را اين گونه مىنوازد:
«اى عزيز، با آن كه اين عالم دار جزانيست و محل بروز سلطنت حق نيست و زندان مؤمن است. اگر تو از اسارت نفس بيرون ايى و به عبوديت حق گردن نهى و دل را موحد كنى و زنگار دوبينى را از آيينه روح بزدايى و قلب را به نقطه مركز به كمال مطلق متوجه كنى. در همين عالم آثار آن را به عيان مىيابى، چنان وسعتى در قلبت حاصل مىشود كه محل ظهور سلطنت تامه الهيه شود واز تمام عوالم، فسحت وسعه آن بيشتر گردد: لايسعنى ارضى و لاسمائى بل يسعنى قلب عبدى المؤمن.»(18)
از آنچه در اين فصل از نوشتار آورديم معلوم شد كه:خطر شبهات فكرى و شهوات جنسى در زندگى فردى و اجتماعى خطر و آسيبى جدى و عمومى است، اگر خانوادهها و محيط اجتماعى مصونيت پيدا نكنند و پيشگيرى ننمايند، دود اين آتشها دير يا زود به چشمان خواهد رفت، اين دو آفت و خطر آن اندازه ويرانگر است كه على(علیه السّلام) با شگفتى از آن ياد كرده و مىفرمايد:
«فياعجبا و مالى لااعجب من خطأ هذه الفرق على اختلاف محجها فى دينها لايقتصون اثر نبى ولايقتدون بعمل رضى، ولايؤمنون بغيب(19) و لا يعفّون عن عيب، يعملون فى الشبهات و يسيرون فى الشهوات...» (19)
شگفتانگيز است! و چرا در شگفت نباشم از اشتباه امت اسلامى و گروههاى پراكنده با اين دلائل مختلفى كه بر مذهب خود دارند، نه گام جاى گام پيغمبرى مىنهند، و نه از عمل وصى پيغمبرى پيروى مىكنند، نه به غيب ايمان مىآورند. و نه خود را از عيب بركنار مىدارند.
به شبهات عمل مىكنند و در گرداب شهوات غوطهورند.
اين هشدار همراه با تعجب و شگفتى امروز هم در جامعه دينى و اسلامى ما وجود دارد، مسلمانان با اين پشتوانه فكرى، فرهنگى و معنوى كه دارند، در عمل به گونهاى زندگى مىكنند و عمل مىنمايند كه گويى به هيچ دين و آيينى پايبند نيستند چهره بازار و اداره و كارگاه و كارخانه اسلام راستين را نشان نمىدهد دشمن در استحاله فرهنگى جامعه ما پيشرفت كرده و بسيارى از ماها در خواب غفلت بسر مىبريم.
سردمداران جريان استكبار جهانى براى گسترش سلطه خود بر كشورهاى ديگر، به ويژه كشورهاى مسلمان زير ساختهاى عقيدتى و اخلاقى را سست و متزلزل مىسازند آنگاه به لشكر خود دستور حمله و تهاجم مىدهند.
جريان اندلس نمونه بارزى از اين سياست شيطانى آنان است غيرتها را غارت كردن يكى از برنامههاى اصلى و اساسى آنهاست.
اگر مسؤولان و رهبران جامعه دينى در برابر سيل سياستهاى ضد اخلاقى و ضد انسانى مستكبران برنامهريزى عاقلانه و عالمانه نداشته باشند اين سيل بنياد ارزشهاى دينى را سست و خسارتهاى جبران ناپذيرى به دنبال خواهد داشت.
/خ
در اين بيان نورانى امام على(علیه السلام) به دو هشدار بزرگ اشاره مىكند كه هم انديشه سوزند و هم جامعه سوز. يكى شبهه و ديگرى شهوت.
شبهه فضاى فكر و انديشه و تفكر آدمى را مه آلود مىكند و حق و باطل را بر او مشتبه مىنمايد و بنيادهاى استوار فكرى و عقيدتى او را متزلزل و سست مىسازد.
به همين جهت اسلام به وقوف و توقف در هنگام شبهه و شبهه آفرينها دستور داده و از وقوع و فرو رفتن نهى كرده و اعلام خطر نموده است. شبهه گردبادى را مانند است كه انسان را با خود مىبرد و او را در وادى و فضاى تاريك و نامعلومى رها مىسازد.
همواره شبهه سازان شيطان صفت در برابر انديشه و عقيده حق باوران سرعتگير و دست انداز آفريدهاند تا حركت شتابان آنان را كند سازند و شايد بتوانند در اين ميان و در اين فرصت طعمهاى را به چنگ آرند و رهزن انسانهاى به راه افتاده شوند.
وظيفه هر مسلمانى آن است كه در فضاى شبهه به پناهگاههاى مطمئن و استوار پناهنده شود و با رجوع به آگاهان و عالمان خود را از خطر لغزش و سقوط نجات دهد و به سلاح يقين مسلح گردد.
على(علیه السّلام) در اين زمينه مىفرمايد: «انما سميت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فاما اولياء اللّه فضيائهم فيها اليقين، ودليلهم سمت الهدى، و اما اعداء اللّه فدعاؤهم فيها الضّلال، و دليلهم العمى، فما ينجو من الموت من خافه، ولا يعطى البقاء من احبّه»(2)
شبهه را از اين رو شبهه نام نهادهاند كه شباهت به حق دارد اما براى دوستان خدا نورى كه آنان را در تاريكيهاى شبهه راهنمايى كند.يقين آنه است و راهنماى آنها مسير هدايت است ولى دشمنان خدا گمراهيشان آنها را به شبهات دعوت مىكند و راهنماى آنها كورى باطن است، آن كس كه از مرگ بترسد هرگز به خاطر اين ترس، از مرگ نجات نمىيابد، همانطور كه هر كس مرگ را دوست دارد براى هميشه در اين جهان باقى نخواهد ماند.
گرداب شهوات
شهوت، كشش نفس به سمت و سوى چيزى است كه آن را مىخواهد و اين بر دو گونه است:
1ـ كشش راستين
2ـ كشش دروغين
شهوت و كشش مثبت همان خواست ضرورى و طبيعى است كه در وجود آدمى به وديعت نهاده شده است (مانند شهوت طعام به هنگام گرسنگى، خواستن آب به هنگام تشنگى و خواستههايى از قبيل زن دوستى، فرزندخواهى و...)
و اما كشش و شهوت دروغين و منفى آن است كه انسان به چيزهايى عشق و علاقه داشته باشد و به سوى چيزهايى كشيده شود كه نياز ضرورى بدن و ساختار وجودى او نيست.(3) و در حوزه لهو و لعب و عياشى قرار دارد.
در بين شهوت، شهوت جنسى از همه بيشتر خودنمايى مىكند و به گفته روانكاوان:
«غريزه جنسى از نيرومندترين غرايز انسان است، تاريخ معاصر و گذشته نيز تأييد مىكند كه سرچشمه بسيارى از حوادث اجتماعى طوفانهاى ناشى از اين غريزه بوده است.»(4)
در قرآن كريم هم نسبت به اين گونه شهوتها هشدار داده شده و خداوند مردم را از آنها نهى كرده است.
البته بايد دانست كه آنچه در اسلام نسبت به آن نكوهش شده و از انجام آن به شدّت نهى شده است «شهوت پرستى» است نه صرف علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و مانند آن، زيرا شريعت الهى هيچگاه بر خلاف قانون خلقت و آفرينش فرمان نمىدهد، آنچه در شريعت اسلامى از آن نكوهش و مذمت شده آن است كه انسان از مرز اعتدال خارج شود و به افراط و يا تفريط گرفتار گردد.
به برخى از آيات قرآن در اين زمينه اشاره مىكنيم:
«زيّن للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث ذلك متاع الحياة الدنيا و اللّه عنده حسن المآب».(5)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند، سرمايه زندگى پست (مادى) است، و سرانجام نيك (و زندگى جاويدان) نزد خداست.
گرچه ظاهر آيه شريفه شامل هوسهاى شيطانى و علاقههاى الهى و فطرى هر دو مىشود، اما قول درست قرآن است كه بگوئيم: زينت دهنده اين امور خداوند است كه از طريق دستگاه آفرينش در نهاد و خلقت آدمى عشق و علاقه اين امور را قرار داده تا آنان اين سرمايهها را در مسير خوشبختى و سعادت و سازندگى خويش به كار گيرند، البته گروهى از انسانها اين سرمايهها را در مسير نادرست و ضد تكاملى به كار مىگيرند و با دست خويش خود را در گرداب ماديات و شهوات جنسى گرفتار مىسازند و هرچه جلوتر مىروند در اين باتلاق بيشتر فرو رفته و هنگامى به خود مىآيند كه كار از كار گذشته و راه برگشت برايشان سخت و دشوار و گاه غير ممكن مىشود.
از اين رو در جاى ديگرى از قرآن از آنهايى كه استفاده بهينه و درست را از اين غرايز و نعمتهاى خدادادى نكردهاند به عنوان «پيروان شهوتها و يا شهوت پرستان» ياد كرده است:
«و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما»(6) اما آنها كه پيرو شهواتند مىخواهند شما به كلى منحرف شويد.
شهوت پرستانى كه در امواج گناهان غرق شدهاند و گرفتار بىبند و بارى همراه با آلودگى و نكبت و پستى شدهاند از مسير خلقت دور افتاده و در پرتگاه و بيراهه گرفتار گرديدهاند. اين گونه كسان به انواع جنايات جنسى مبتلا شده و جامعه انسانى را نيز ناامن و ناگوار ساختهاند.
هشدارهاى پيشوايان معصوم(علیهم السّلام)
درگيرى عقل و نفس
در اين ميدان جنگ، گاهى عقل غالب است و نفس مغلوب و گاهى به عكس، آن گاه كه عقل اسير نفس گردد و بعد حيوانى آدمى بر بعد عقلانى او غلبه كند انسان دچار خسارت و تباهى بزرگ مىگردد و شكست همراه با رسوايى و ذلت نصيب او شده است.
اما اگر عقل بر نفس و هوا و هوس و شهوت غلبه كند گامى بزرگ در مسير كمال و تكامل بشرى برداشته شده و اين چنين انسانى به عنوان مجاهد در صحنه پيكار جهاد اكبر شناخته مىشود.
على(علیه السّلام) مىفرمايد:
«كم من عقل اسير تحت هوى امير»(7)
چه بسا عقلى كه اسير گرديده و چه بسا هوسى كه امير شده است.
و نيز مىفرمايد:
«قد احرقت الشهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت عليها نفسه».(8)
تمايلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده و دلش را ميراندهاند و او را واله و شيفته نفس خود كردهاند.
و نيز فرمود:
«من لم يملك شهوته لم يملك عقله.»(9)
آن كس كه مالك شهوت خود نباشد مالك عقل خويش نيز نخواهد بود.
سقوط انسانيت
على(علیه السّلام) فرمود:
«غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلك».(10)
پيروزى شهوت مصونيت فطرى و اخلاقى را از انسان مىگيرد و او را به وادى هلاكت مىكشاند.
و يا فرمود:
«من تسرّع الى الشهوات تسرّع اليه الآفات.»(11)
آن كه با سرعت به سوى شهوات گام بردارد آفت به سرعت به سوى او مىآيد.
در فرهنگ دينى هشدارهاى شديد و بازدارندهاى در اين زمينه به چشم مىخورد كه توجه به آن سالك و عابد و عبد را از خواب غفلت و گرداب شهوت بيدار مىسازد اميربيان مولاى متقيان مىفرمايد:
«اياكم و تحكم الشهوات عليكم...»(12)
مبادا كه شهوتها بر شما حاكم شوند (و شما را محكوم و مغلوب سازند.)
و نيز مىفرمايد:
«اياكم و غلبة الشهوات على قلوبكم...»(13)
مواظب باشيد (سيل) شهوتها (و لشكر خواستهها، خانه دلهايتان را تسخير نكند) و بر شما غالب نشود.
شهوتهاى گوناگون، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت قدرت و ثروت، شهوت جنسى هر كدام لشكرى خطرناك است كه اگر به دژ مستحكم دل و جان آدمى راه پيدا كنند حقيقت و هويت آدمى را دگرگون مىسازند و از اين موجودى كه مىتواند به (اعلى عليين) گام بگذارد، موجودى پست و پلشت و ساقط شده در (اسفل سافلين) مىسازند
خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
دل جايگاه يار است، حرم امن الهى است، اگر شهوتها بر اين جايگاه حمله ورشوند جاى فرشته وجود آدمى را ديو نفس مىگيرد و آدمى پستتر از حيوان مىشود.
امكان لغزش براى همه طبقات جامعه وجود دارد هيچكس نمىتواند اطمينان داشته باشد كه در زندگى بىلغزش به پيش خواهد رفت، غير از معصومان همه در معرض لغزيدن و سقوط و تهاجم شيطانها هستند همه بايد خود را بيابند، خود را رَصَد كنند تا در دام هوا و هوس ها و شهوت ها گرفتار نشوند.
مقام معظم رهبرى در اين زمينه سخنان راهگشا و هشدار دهندهاى دارند كه به بخشى از آن اشاره مىكنيم:
«گمان مصونيت را مطلقا در خودمان نبايد راه بدهيم، يعنى هيچ كس نبايد بگويد وضع ما كه روشن است و مثلا در خط صحيح و در خط دين و خدا داريم حركت مىكنيم و منحرف نمىشويم، نه چنين چيزى نيست. امكان لغزش و انحراف از خط مستقيم براى همه هست و همه هم وسيله اجتناب از اين انحراف را دارند، يعنى اين طور نيست كه يك سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوييم هر كس در اين راه حركت مىكند ناگزير بايد لغزش پيدا كند، نه انسان مىتواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد.اما مصونيت از انحراف هم تضمينى نيست... وسيله عدم انحراف و پرهيز از انحراف چيست؟
مراقبت از خود، بايد مراقب بود، اگر از خود مراقبت كنيم منحرف نمىشويم، اگر از خود مراقبت نكنيم يا از ناحيه سستى و ضعف در پايهها و مبانى عقيدتى، انحراف به انسان روى مىآورد يا از ناحيه شهوات به انسان روى مىآورد حتى كسانى كه پايهها و مبانى آنها محكم است، شهوات نفسانى برنگاه و بينش عقلى درست نسبت به خط و راه و هدف، غلبه مىيابد و انسان را منحرف مىكند كه ما مواردش را ديديم.»
در اين خصوص چند آيه در قرآن هست، اما اين آيه كه در مورد قضيه احد است خيلى انسان را تكان مىدهد، مىفرمايد:
«ان الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ماكسبوا.»(14) يعنى كسانى كه در ماجراى احد، دچار لغزش خسارتبار شدند و از ميدان جنگ روبر گرداندند و اين همه خسارت بر نيروى نو رسته اسلام و حكومت اسلامى وارد شد، علتش (ببعض ماكسبوا) بود، كارهايى بود كه قبلاً سرخود آورده بودند.
دل دادن به شهوات و هواهاى نفسانى، اثرش را اين طور جاها ظاهر مىكند.
آيه شريفه ديگرى مىفرمايد:
به اينها گفته شد انفاق كنيد، ولى به تعهد خود عمل نكردند لذا انفاق بر قلب آنها مسلط شد:
«فأعقبهم نفاقافى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»(15)
يعنى وقتى انسان نسبت به تعهدى كه با خداى خود دارد، بىتوجهى نشان داد و خلف وعده كرد، نفاق بر قلب او مسلط مىشود، بنابراين اگر ما بىتوجهى كنيم و تن به شهوات و هواها بسپاريم ايمان مغلوب و عقل مغلوب مىشود و هوا و هوس غالب.»(16)
صعود و پرواز انسانيت
بدر آى تا ببينى طيران آدميت
بسيارند كسانى كه بر اثر پيروى از دستورات خداى عليم حكيم و آموزههاى پيامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(علیه السّلام) از دام و دانه گريختند و همه تعلقات مادى و شهوانى را از خود دور ساختند و سبكبار و سبكبال در آسمان فضايل انسانى به پرواز درآمدند و به معناى واقعى به آزادى و آزادگى دست يافتند.
على(علیه السّلام) مىفرمايد:
«من ترك الشهوات كان حراً»(17)
آن كه از شهوت بگذرد آزاده است.
البته شرط رسيدن به اين آزادى و آزادگى آن است كه انسان اولاً معرفت شايسته نسبت به خدا پيدا كند و ثانياً خود را به راهنمايان امين و ره طى كرده بسپارد و مرشد و مربى پخته و دلسوخته جستجو كند تا در پرتو هدايتهاى آنها ره بپيمايد و به سوى مقصود و مقصد آهنگ حركت كند.
طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن
ظلمات است به ترس از خطر گمراهى
امام خمينى (رحمت الله علیه) آن انسان حكيم خودساخته و از خود عبور كرده در كتاب شريف «چهل حديث» مىنويسد:
«بندگى خدا گوهر گرانبهايى است كه باطن آن آزادى در ربوبيت است به واسطه عبوديت حق و توجه به نقطه واحده مركز به وانفسا و تمام قوا و سلطنتها در تحت سلطنت مطلقه الهيه، چنان حالتى در قلب پيدا مىشود كه قهر و سلطنت بر همه عوالم كند و از براى روح حالت عظمت و رفعتى پيدا شود كه جز در پيشگاه ربوبيت و آنها كه اطاعت آنها اطاعت ذات مقدس حق است سر به طاعت احدى ننهد.
... اى بسا قدرتمندان و داراى سلطنتهاى ظاهره كه از حريت و آزادى نفس و بزرگوارى و بزرگمنشى بويى نبرده و بنده ذليل و عبد مطيع نفس و هوى هستند... سلسلههاى پيچ در پيچ شهوات و هواها را پاره كن و كُندِ قلب را بشكن و از اسارت بيرون بيا و در اين عالم آزادانه زيست كن تا در آن عالم آزاد باشى و گرنه صورت اين اسارت را در آنجا حاضر خواهى ديد... انسان عاقل رئوف به حال خود بايد به هر وسيلهاى كه شده خود را از اين اسارت خارج كند و تافرصت دارد و قواى او سالم است و حيات و صحت وجوانى برقرار است و قوا به كلى مسخر نشده، در مقابل آن قيام كند.»
و در ادامه تازيانه سلوك را اين گونه مىنوازد:
«اى عزيز، با آن كه اين عالم دار جزانيست و محل بروز سلطنت حق نيست و زندان مؤمن است. اگر تو از اسارت نفس بيرون ايى و به عبوديت حق گردن نهى و دل را موحد كنى و زنگار دوبينى را از آيينه روح بزدايى و قلب را به نقطه مركز به كمال مطلق متوجه كنى. در همين عالم آثار آن را به عيان مىيابى، چنان وسعتى در قلبت حاصل مىشود كه محل ظهور سلطنت تامه الهيه شود واز تمام عوالم، فسحت وسعه آن بيشتر گردد: لايسعنى ارضى و لاسمائى بل يسعنى قلب عبدى المؤمن.»(18)
از آنچه در اين فصل از نوشتار آورديم معلوم شد كه:خطر شبهات فكرى و شهوات جنسى در زندگى فردى و اجتماعى خطر و آسيبى جدى و عمومى است، اگر خانوادهها و محيط اجتماعى مصونيت پيدا نكنند و پيشگيرى ننمايند، دود اين آتشها دير يا زود به چشمان خواهد رفت، اين دو آفت و خطر آن اندازه ويرانگر است كه على(علیه السّلام) با شگفتى از آن ياد كرده و مىفرمايد:
«فياعجبا و مالى لااعجب من خطأ هذه الفرق على اختلاف محجها فى دينها لايقتصون اثر نبى ولايقتدون بعمل رضى، ولايؤمنون بغيب(19) و لا يعفّون عن عيب، يعملون فى الشبهات و يسيرون فى الشهوات...» (19)
شگفتانگيز است! و چرا در شگفت نباشم از اشتباه امت اسلامى و گروههاى پراكنده با اين دلائل مختلفى كه بر مذهب خود دارند، نه گام جاى گام پيغمبرى مىنهند، و نه از عمل وصى پيغمبرى پيروى مىكنند، نه به غيب ايمان مىآورند. و نه خود را از عيب بركنار مىدارند.
به شبهات عمل مىكنند و در گرداب شهوات غوطهورند.
اين هشدار همراه با تعجب و شگفتى امروز هم در جامعه دينى و اسلامى ما وجود دارد، مسلمانان با اين پشتوانه فكرى، فرهنگى و معنوى كه دارند، در عمل به گونهاى زندگى مىكنند و عمل مىنمايند كه گويى به هيچ دين و آيينى پايبند نيستند چهره بازار و اداره و كارگاه و كارخانه اسلام راستين را نشان نمىدهد دشمن در استحاله فرهنگى جامعه ما پيشرفت كرده و بسيارى از ماها در خواب غفلت بسر مىبريم.
شهوت پرستى بستر تهاجم فرهنگى
سردمداران جريان استكبار جهانى براى گسترش سلطه خود بر كشورهاى ديگر، به ويژه كشورهاى مسلمان زير ساختهاى عقيدتى و اخلاقى را سست و متزلزل مىسازند آنگاه به لشكر خود دستور حمله و تهاجم مىدهند.
جريان اندلس نمونه بارزى از اين سياست شيطانى آنان است غيرتها را غارت كردن يكى از برنامههاى اصلى و اساسى آنهاست.
اگر مسؤولان و رهبران جامعه دينى در برابر سيل سياستهاى ضد اخلاقى و ضد انسانى مستكبران برنامهريزى عاقلانه و عالمانه نداشته باشند اين سيل بنياد ارزشهاى دينى را سست و خسارتهاى جبران ناپذيرى به دنبال خواهد داشت.
پي نوشت ها:
1. غررالحكم و دررالكلم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 314.
2. نهج البلاغه، خ 28.
3. مفردات راغب، واژه شه.
4. تفسير نمونه، ج 2، ص 523.
5. سوره آل عمران، آيه 14.
6. سوره نساء،آيه 25.
7. نهج البلاغه، حكمت 211.
8. غررالحكم، ج 4، 487.
9. همان، ج 5، ص 416.
10. همان، ج 4،ص 383.
11. همان، ج 5، ص 327.
12. همان، ج 2، ص 324.
13. همان، ج 2، ص 326.
14. سوره آل عمران، آيه 155.
15. سوره توبه، آيه 77.
16. سخنرانى در جمع دولتمردان، 17/7/84.
17. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 20، ص .
18. چهل حديث چاپ مؤسسه آثار، ص 258 ـ 256.
19. نهج البلاغه، خطبه 88.
برگرفته از : پاسدار اسلام :: دی 1386، شماره 313
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}